(همراه)
باید آدم باکلاسی باشد
بیمار اتاق 503
دسته دسته به ملاقات می آیند
نگران بیمار نیستم
پرستارها
مثل پروانه دورش می چرخند
به همراهش فکر می کنم
که با این همه شیرینی و کمپوت
دیابت نگیرد
(زیارت)
بی آنکه فرصتی برای
اندیشه و دعا باشد
آنقدر همدیگر را هل دادیم
که از کت و کول افتادیم
دست هایمان به ضریح رسید
دل ها
گمان نکنم