بهار آمده درباغ با پرستو ها
ودشت سبز شده زیر پای آهوها
ببین چگونه درختان بیدبسپارند
به دست بادسحرساحرانه گیسوها
به روز بوی گل یاس ونسترن پیچد
وشب به خلسه ی مان می برند شب بوها
زجانفشانی ابراست اینکه می بینی
پر از زلال حیات این پیاله ی جوها
به کوچه مژده بده تا که صبح بردارند
برای خانه تکانی دوباره جاروها
بهارآمده برخیز گاه ِ عاشقی آمد
بیا و درفکن ای گل گره ز ابروها
نیامده است چرایار ؟ بلبلان گویند
سروده اند به هرشاخه نغمه کوکوها
غبارسم سواری زدوردست بپاست
چراغ چشم ِ تو پیداست از فراسوها
جنون عشق به سر دارم آی، دیده دلم
به راه بادیه از شوق پیچش موها
من وتو غافل عشقیم سالها ورنه
بهار آمده در باغ با پرستوها