اين طفل كهنه سال گريزان چه ميكند؟
در مشقهاي شب، پي باران چه ميكند
از بس سكوت را به سرم داد ميزند
بازم شنيدني ست كه اينسان چه ميكند
باشد قبول! همه مرغي كه عشق نيست
كفتر در آسمان كلاغان چه ميكند!؟
ماندن؟ نماندن و رفتن؟ كداميك؟
يادش نبود ديده ي گريان چه ميكند!
وقتي ميان اينهمه واژه نشسته است
در بهت خسته، كماكان چه ميكند
اينجا هواي ابري ما گريهاش گرفت
اشك انار با لب و دندان چه ميكند