شکایت

در حلقه ی طلای دلم آرزو تویی

تا مرگ می دوم به یقین جستجو تویی

در واپسین شکایتِ من باغِ قصه را

در ردِ پایِ عاشقی ام رفت و رو تویی

کو کودکی و کجا شد ترانه ام

در باغِ بی برگ و نوا گفتگو تویی

علی عبدالهی

خواب می شود تمامِ درختانِ آرزو

آبی ترین وسوسه ام در گلو تویی

چوبِ مرا منقلِ عشقت ذغال کرد

چون باد می وزی و همه های و هو تویی

در آسمان زهره و بر جانِ من نسیم

آخر ستاره ای که رود کوه به کو تویی

من می شوم جامه ی شیطان شب غبار

آن کس که باز می بردم سویِ او تویی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *