ندبه ها با نفس اشک زمين تَر شده اند
مثل گل ثانيه ها نبض معطر شده اند
افق امروز پُر از مستی باران زده است
جمعه ها دير زمانيست که بهتر شده اند
اتفاق است و يا حادثه من بی خبرم
حس اين حادثه ها قند مکرر شده اند
شنبه ها…. جمعه و يا هرچه که تو می خواهی
جان به لب آمده هم بال کبوتر شده اند
در دل منتظران شوق و سروريست عجيب
آسمانها و زمين حالت ديگر شده اند
رقص مهتاب گواه است يقين می آيی
عرشيان در دل مهتاب شناور شده اند
نيمه ی کامل شعبان شده و وعده ی دوست
شاهدان منتظر زمزم کوثر شده اند
آسمانها و زمين پلک زدند انگاری
لحظه ها ی فرج عشق مُيَسر شده اند
((اکرم بهرامچی))