چشم وا می کنی وشهربه هم می ریزد
شر بنا می کنی وشهربه هم می ریزد
واعظ شهرکه می گفت:کس عاشق نشود
مبتلا می کنی و شهربه هم می ریزد
دست بردی به دعاتاهمه عاشق بشوند
تودعامی کنی وشهربه هم می ریزد
به خداخون همه مردم دل گردن تست
خون به پا می کنی وشهربه هم می ریزد
دردل مردم این شهربه هرحیله که هست
بازجامی کنی وشهربه هم می ریزد
من که می دانم تادل ببری برلب ما
بوسه ها می کنی وشهربه هم میریزد
رقص چشمان تودین ودل مادادبه باد
رقص ِپا می کنی وشهربه هم می ریزد
دل سپردن به تو کارهمه کس نیست که خون
دل مامی کنی وشهربه هم می ریزد
تابه خوابی، همه دربُهتِ بهشتِ تنِ تو
چشم وامی کنی وشهربه هم می ریزد