نگاهی به مجموعه مشق عشق

نگاهي به مجموعه شعر «مشق عشق»

سروده محمود صادقي

 

به قلم: فاطمه جهانباز نژاد

 

 

مشق عشق نام اولين دفتر شعر محمود صادقي است كه توسط انتشارات فرتاب در 70 صفحهو شمارگان 1000 جلد، چاپ و راهي بازار كتاب شده است. اين مجموعه داراي 60 رباعي بوده كه همگي داراي بار عاشقانه‌ و عاطفي از شاعر و ادیبی صریح از ديار كرج مي‌باشد كه مي‌كوشد نوع ديگري از مقوله شعر کوتاه، در قالب کلاسيک را به منصه ظهور برساند. از اين رو، حديث دلش را در چهارگاني گنجانده و با شور قلم يكه‌تازي مي‌كند.

بگذاريد در همين ابتداي راه بنويسم بر گدازه‌هاي دل اديب عشق كه از طلوع مشرق شهود در قامت و قالب كلمات نقشي نگاشته است، نه مي‌توان نقد نوشت و نه نوشته‌اي ادبي و اين حوصله نوشت، بدون هيچ ايهام و استعاره، تنها برگ سبزي است به پاس خلوص و صداقت امانت عشق كه گره خواهد زد چشمان را در طولاني ‌ترين كهكشان راه شيرين.

با نگاهي اجمالي به اين مجموعه در مي‌يابيم كهتم اصلي اين مجموعه، عشق است. تلخينه قند و نباتي كه چونان گنجينه‌اي از مبهمات كليت كار را تسخير کرده و در سراسر اثر ديده مي‌شود و به مانند حديث گیرایی دُردی کهنه در سبو باشد كه جام زبان تغزلي و عاشقانه اديب از آن لبريز است. مجموعه‌ي60 رباعی مشق عشق، همانطور كه از نام كتاب پيداست عاشقانه نويسي‌هاي شاعري است كه افق اندیشه و احساسش عجيب با حافظ عجين بوده و در هريك از اين رباعيات غنايي از نوعِ عاشقانه‌‌اش،‌ دريچه‌اي به سمت تغزل مي‌گشايد و با صمیمیت و صداقت منحصر به فردش از معشوقش مي‌گويد و مي‌سرايد. معشوقي كهاز حالت پنهان در پرده‌های «حرم ستر و عفاف ملکوت» خارج شده گاهي چهره‌ای باورپذیر و ابژکتیو پیدا می‌کند که در طول اثر براي شاعر عذراي دقيقه‌هاي پراحساس مي‌شود و گاهي الگوي معشوق شعر كلاسيك را در پيش گرفته و شاعر عاشق پيشه را به تقابل عقل و عشق واداشته تا با زباني ساده و روايي، واگويه‌هایي براي نيمه پنهان خود و معشوقش سر دهد و در مضموني با بن‌مايه‌ي نوستالژي عشق را به زيبايي تمام منعكس نموده و به تبيين و تعريف ديگري از دلش برسد تا آنجا كهعشق از واژه‌هاي بسامدي اين مجموعه مي‌شود که به تناوب در طول كار، حضور خود را به وضوح نشان مي‌دهد و اين امر، حكايت از الفتي دارد كه به طور طبيعي بين ذهنيت شاعر پديد آمده و او دردمند ابتلا به عشق است. عشقي كه جز به تجربه قابل بيان نيست. او چنان شيفته عشق و عاشقي است كه همه همتش صرف سخن گفتن از عشق مي‌شود. از معشوقش سخن گفته و به توصيف چهره و رفتار او مي‌پردازد و با طمأنينه و نكته‌گويي با معشوق خود گفتگو مي‌كندو يا با نگاهي رئاليسم، به توصيفِ زيبايي و يا وصفِ حالات‌ معشوق مي‌پردازد كه گاهي با كاميابي شاعر و زماني با هجران و ناكاميابي او قرين و همراه است. عشق اديب، به اصطلاح زميني است و شاعر نام معشوقه خود را با ايهام كلامي چنين بيان مي‌دارد:

اي سنگ بگو شيشه‌ي مينات چه شد/ اي اشك بگو گوهر دريات چه شد

اي بلبل بي قرار باري تو بگو/ آن شاخه گل هميشه تنهات چه شد

مشق عشق، ص 18

وي در تقابل ميان عشق و عقل، با فرا رفتن از خويشتن در نازكاي مرز بين خود آگاه و ناخودآگاه،عشق را ترجيح مي‌دهد كه تجلیگاه احساسات درونی و بیان عواطف اوست و فرافيزيك درد است و وجهه‌اي خاص به او مي‌بخشد تا آنجا كه تخلصي چون اديب عشق به خود مي‌گيرد و روح غزل فارسي كه همانا عشق است را به سراسر چهارگاني‌هايمجموعه مي‌پاشد.

با آينه‌ها سنگ نبودم هرگز/ با عاطفه‌ها جنگ نبودم هرگز

عاشق بودم هميشه عاشق بودم/ با عقل هماهنگ نبودم هرگز

همان، ص 65

و در واقع، عنصر عاطفه و احساس اديب كه جنونش بهانه‌اي است در روايت مشق عشق به خوبي بر اين آثار تسلط داشته و ضمن اين كه مخاطب را به سمت تغزل مي‌كشاند،نوستالژي غم عشق و حس و حال دلتنگي‌اش را نيز به وضوح عرضه مي‌دارد.

در ادامه مشاهده مي‌شود كه توصيف عشق در زبان اديب در برخي موارد بازتاب‌ و گستره‌‌‌اش وسيع ‌تر شده و فرمت جسورانه‌اي به خود مي‌گيرد تا آنجا كه به تمايلات جنسي كشيده شده و رنگ و روي اروتيسم را در رباعي‌هاي اين مجموعه بر جاي مي‌گذارد. البته اروتيكي لطيف و تغزلي.

به عنوان مثال:

از سينه كش كوه تو بالا رفتم/ تا ميوه ي ممنوعه ي حوّا رفتم

چون زائر پابرهنه از هرم عطش/ تا چشمه‌ي نوشت به كجاها رفتم

همان، ص 49

و يا:

روزي به حوالي تنت مي‌آيم/ مستانه به شوق ديدنت مي‌آيم

اي شاخ گل اديب در باغ بمان/ يك روز براي چيدنت مي‌آيم

همان، ص 43

در ادامه ي مبحث زبان شعري مجموعه، نكته‌اي كه بايستي آن را اضافه نمود اين است كه در كنار موارد اندكي از پیچیدگی‌ها و قدمت زباني و نيزكاربرد تركيباتي كه فضايي امروزين و مدرن ندارند و به تركيباتي كليشه تبديل شده‌اند، شاعر در اكثر جاها به زبان گفتار نزدیک شدهو مي‌كوشد اصطلاحات جديد را به خدمت محتوا درآورد.

از علائم قدمت زبان در رباعيات اديب مي‌توان به موارد زير اشاره داشت:

1- افزودن پيشوند (ب) در آغاز فعل و كلمه براي تأكيد. مانند:

پاي از همه جا شكسته بگذاشته‌ام

همان، ص 38

2- به كار بردن (الف) در آخر فعل و الف منادا در آخر اسم. مانند:

آيينه رخا! آه از آن طرز نگاه

همان، ص 28

و يا:

دردا كه دلت با دل من جور نشد

همان، ص 63

3- افزودن كاف تصغير به اسم

مثل پدرم باغ بلاوصف بهشت/ با گندمكي به حيله ي حوّا رفت

همان، ص 24

4- به كار بردن برخي واژه‌ها، قيود و ادات تشبيه از قبيل: باري، بر، بسي و … كه جزء مختصات نظم و نثر كهن مي‌باشد. مانند:

اي بلبل بي قرار باري تو بگو

همان، ص 18

و يا:

من آتشم و در بر تو مي‌افتم

همان، ص 20

البته بايستي متذكر شد كه كاربرد صنعت ادبي مراعات نظير از نكات مهم و تحسين برانگيز رباعي‌هاي اين مجموعه است كه ضمن زیبایی ظاهری کلام، سبب تداعي معاني نيز مي‌شود.

گاهي اين اتفاق و ارتباط تنها ميان دو کلمه رخ مي‌دهد. براي مثال:

عيسي و حواري در اين بيت:

اي وعده‌ي سبز عشق اي روح بهار/ عيساي مني و من حواري هستم

همان، ص 15

وامق و عذرا (نام عاشق و معشوقي معروف) :

وامق شده‌ام به عشق تو آيا تو/ عذراي دقيقه‌هاي پر احساسي

همان، ص 47

و گاهي تعداد کلمات متناسببيشتر مي‌شود. مانند:

نيلوفر و مرداب، شب و مهتاب

مرداب نشين بيقرار شب‌ها/ نيلوفر عاشقانه‌ي مهتابم

همان، ص 51

و يا:

خواب و رؤيا، قاف و عنقا در اين نمونه:

من خوابم و تو شبيه رؤيا هستي/ من قافم  و تو شبيه عنقا هستي

همان، ص 37

بي شك از رباعي انتظار مي‌رود كه داراي خلاقيت و نوآوري در زبان و كلام باشد، به گونه‌اي كه به روشني و وضوح ديده شود. از اين رو، اميدوارم شاهد درخشش بيشتري در ديگر آثار اديب عشق باشيم كه باعث‌ همذات‌پنداري قوي ‌تر مخاطب و ارتباط حسي بهتر او گردد تا در اين عصر عشق ستيزي، براي زخم دل آسمان نيز شعري تازه سروده شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *