من و جهان

جهان کرمانی و من

 جهان کرمانی  ومن 

جهان کرمانی تخلص شاعره مرحومه خانم فاطمه جهانگرد است .و من کسی نیستم جز محمد رضا درانی نژاد.

خانم جهانگردی که حالا مردم خوب کرمان برایش یادواره میگذارند و از بهترین های ادبیات فارسی دعوت میکنند تا در آن مراسمها سخنرانی کنند.جان جهانی که یک خانه فرهنگ با شکوه برایش می سازندو سردیس این شاعره  را در ان فرهنگستان نصب میکنند.خانم جهانگردی که امروزه نماد وسمبل شعر امروز کرمان است.

اما من کیستم : شاعری از دیار فارس

شاعریکه سرودن را از سال 55 شروع کردم  و شعرهایم  در مجلات مختلف چاپ میشدو بعضی از رباعیاتم در مجلاتی مانند اطلاعات هفتگی وجوانان امروز و…به چاپ رسیده بود.

دست تقدیر من را برای ادامه تحصیل در رشته فیزیک به کرمان کشاند .کرمان شهر کریمان روزگار شهر آدم های شریف.شهر تمام خوبیها.وباز همین تقدیر باعث شد تا به عنوان مامور به تحصیل هفته ای دوازده ساعت آن هم با عنوان مسئول کانون شاعران و نویسندگان آموزش و پرورش ناحیه یک کرمان به فعالیت بپردازم.

و همین دست تقدیر من را با خانم جهانگرد آشنا کرد . یک روز به کانون آمد و خودش را معرفی کرد. بقیه او را میشناختند اما من نه!

دبیر ادبیات بود و به دوچیز عشق میورزید اول: مردم کرمان و دوم دبیری ادبیات.شاعری ذی شعور بود. آموزش و پرورش ناحیه یک تا آنروز کانون نداشت . با کمک هم شروع کردیم به ساختن کانون مزبور .قبل از هرچیز باید آرمی را برای کانون انتخاب میکردیم.

در جلسه ای که با شرکت من وخانم جهانگرد و آقای تاج الدینی  مسئول واحد فرهنگی اداره و دو نفر دیگر  تشکیل شد .من مقبره حافظ را برای آرم پیشنهاد کردم .یکی از مسئولین مخالف بود و میگفت حافظ شیرازی است و ما کرمانی باید آرمی را انتخاب کنیم که بومی باشد.البته نیم نگاهی هم به من میکرد. خانم جهان گرد چنین گفت:حافظ که شیرازی نیست حافظ جهانی است.و من در دل خودم به نوع جهان بینی این زن درود فرستادم.با وجودیکه علاقه بسار شدیدی به کرمان داشت وانرا در سروده هایش نشان میداد اما عقیده داشت که حافظ جهانی است.آرم حافظ را انتخاب کردیم و منتشر نمودیم.عده قلیلی هم از افراد همکار در آموزش و پرورش مخالف همکاری وی با کانون بودند و بر من هم فشار وارد میکردند تا از ایشان کمتر استفاده شود.کانون هر هفته جلسات مرتبی با حضور دانش آموزان و استادان ادبیات در مدارس و دانشگاهها تشکیل میدادکه مسئولیت هماهنگی و اجرای آن به عهده من بود .مدت سه سال مداوم و به صورت هفتگی این جلسات را ادامه دادیم و همکاری دلسوزانه و از روی عشق این هنرمند همیشه مایه قوت قلب مابود.تا اینکه من از کانون رفتم ولی با ان همکاری میکردم ولی دیگر خانم جهانگرد همکاری نکرد یا کمتر همکاری میکرد.در طول زمانی که با هم بودیم حداقل در صد جلسه ای که من ترتیب دادم شرکت کرد .انرژی زیادی داشت ودلش میخواست تمام وجود خود را صرف ارتقای فرهنگی مردم کرمان نماید.

امسال در گوگل جستجو میکردم که چه کسانی وبلاگ من را به نام خودم جستجو کرده اند به نام خانم جهانگرد بر خوردم که شعرهایم را در ان وبلاگ خوانده بود اگرچه من آن وبلاگ را خیلی ادامه نداده بودم.شعر هر مدرسه ای مرا بهشت است او از یادم نمی رود یا شعری که برای قالی کرمان گفته بود .

در اولین هزاره یادمان فردوسی در مشهد شرکت کرد و بسیار تشویق شد.اما حالا روی سخن من با مسئولان محترم فرهنگسرای جهان است .شما میتوانید برای زنده نگداشتن یاد وخاطره آن محروم آلبومی را از دوستان وهمکاران وی تشکیل دهید و من حاضرم در این رابطه با شما همکاری کنم .

برای خواندن شعرهای من و معرفی آنها به دوستان وهواداران آن مرحوم میتوانید به وبلاگهای من به نام کاغذ سفید یا ذهن گلاب مراجعه نمایید .

برای آن مرحومه از درگاه خدای متعال تقاضای بخشش و علو درجات می نمایم. وبرای دست اند کاران فرهنگسرای جان جهان هم آرزوی توفیق می

دو پرسش

                                     دو پرسش از شهید مطهری 

پرسش اول:اولین شاعری که در جهان اسلام مفاهیم مذهبی را علنا مسخره کرده و در شعرهای خود از لذت وشاهد و… سخن گفته چه کسی است؟

جواب:در جهان اسلام اول کسی که در شعر خودش مفاهیم معنوی – مذهبی و اخلاقی را به مسخره گرفت و بی پرده دم از لذت و عیش و شراب و شاهد واینها زدو مقصود او هم جزهمین امور ظاهری چیز دیگری نبود یزید ابن معاویه است.و آنچه که اروپاییان اپیکوریسم می نامند مسلمین باید یزیدی  گری بنامندچون اولین کسی که این باب را در جهان اسلام فتح کرد یزید بود.البته میدانیدکه یزید شاعری فوق العاده زبردست بوده و خیلی شاعر بلیغی بوده است.

پرسش دوم:چرا عرفا معمولابا زبان رمز و کلمات و واژه های خاص سخن میگویند؟

جواب:عرفان گذشته از این که مانند هر علم دیگر اصطلاحاتی مخصوص به خود دارد زبانش زبان رمز است. خود عرفا در بر خی کتب خود کلید این رمزها را به دست داده اند.به عقیده من این مطلب دو دلیل داشته که یک دلیلش در کلام عرفا نیامده است.ولی حتما بی اثر نبوده و این است که شعر –ادب – فصاحت – بلاغت و زیبایی بیان خودش یک وسیله است برای بهتر رسانیدن هر پیام-حالا پیام هر چه میخواهد باشد.یک نفر سیاسی هم اگر بخواهد پیام سیاسی خود را به مردم برساندبا شعر و ادب و این حرفها و با یک شعر خیلی عالی به صدها کتاب در دل مردم اثر میگذارد.در قرآن هم همینطور است .اعجاز قران که در فصاحت و زیبایی اش هست یعنی قرآن هنر را در خدمت پیام الهی قرار داده و همیشه این جهت  عامل موثری بوده در پیشرفت و پیشبرد قرآن .

سخن عشق نه آن است که آید به زبان        ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنود

عرفا معتقدند که این معانی با بیان صریح گفتنی نیست . فقط با رمز باید گفته شود و افرادی هم میتوانند آنرا درک کنند که اهل راه و اهل سلوک باشند.دیگران اصلا نمی توانند در این حریم وارد شوند.بنابراین با زبان خود گفتن زبان نداردکه گفته شود . زبانش همینهاست .یعنی زبان رمز است و اگر بخواهند به زبان غیر رمز بگویندهمه به گمراهی و اشتباه می افتند. اینها معتقدند که این راه  را نه با قدم فکر وعقل میشود پیمود و نه بیانی که ان بیان مال فکر وعقل باشد می توان تقریر کرد.

برگرفته از کتاب 110سوال از استاد مطهری نوشته مجید باقری

محمد رضا درانی نژاد

محمد رضا درانی نژاد

شاعر/نویسنده/منتقد ادبی

دیدگاهتان را بنویسید