اتاقی نمور

اتاقی نمور

پدرم بود و پتوی سربازی

مثل خاک مقدس

نماز صبح و قرائت قران

 

برف می بارید

سرما تن خاک را

می بلعید

و خدا هیچ کرامتی نداشت

خاک به تن خدا

جان میداد

من ماندم و

دیوار

مثل گچ

بی رنگ ، بی صدا ف بی تصویر

مهدی اورسجی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *