بهمن چه ماه عجیبی است

بهمن چه ماه عجیبی است
از یکهزارو سیصد و چهل، هفت سال هم گذشت
“دهنو” بهشت نخستین نگاه من
در” بلهرات ” پر ز نسیم اش بهار بود
تا انتهای دشت “میانجلگه”ی وسیع
جایی که “کدکن” عطار نام داشت
شهری قشنگ و پر از آب و آینه…
از یکطرف به تربت و ترشیز و سبزوار
و ز یکطرف به شهر نشابور می رسید…
آواز زنجره هایش قیامت است…ایکاش چلچله هایش نرفته و… حتی کلاغ روی درختش قشنگ بود.
از گَلِّه های آهوی دشت اش شنیده ای؟! افسوس از قنات خروشان که خشک شد.
….
ایکاش گلم، بوقت روئیدن تو
در دیده ما طاقت بینایی بود

تا باز کنم ز طرُّه هایت گِرهی
بر پیکره ام قامت رعنایی بود….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *