کویر

خواهشم هست دوست بداری مرا طولانی
چون بدانم ذره ای عشق نداری، فنا روم

گاهی خطابم میکنی مرا تو، کافر
گر چه نیستم ولی از شوق، فضا روم

همیشه در غزل لنگ می زند کُمیت من
تا نام تو در شعر می رقصد، به اقتدا روم

تو نیستی و من در این انزوای تودرتو
دلم عجیب لک زده، به نیل سوی سنا روم

نگذار خزان شود بهار من بپای تو
ای ناخوانده بهار من نگذار به شتا روم

حاشا که ترک کنم روزی تورا بالاجبار
لافی اگر زدم ببخش، محال است خطا روم

باید آهسته نشست تماشای روی ماه تو
آنقدر مقدسی که پیش تو، من به دعا روم

این بغض کویرم را دریا می فهمد فقط
حرف بسیار است چون #نامی ندارم، خفا روم
#هادی_نامور
#تخلص #نامی

پست الکترونیک