با عشق تو این نفس بر آید
بی عشق تو عمر من سرآید
ای دارو ندار و نفس من
عالم شده بی تو قفس من
با من تو بمان و یاورم باش
تا وادی عشق همسفرم باش
بی تو بخدا نفس ندارم
جزلعل لبت هوس ندارم
خواهی که مرا نفس برآید؟
مرغ دلم از قفس درآید؟
تا جان به تن عاشق من هست
بگذار که شوم زدیدنت مست
علاءالدین احمدی
(سایت ادبی بادوازده سال سابقه)