ترانه
،،مرغ دل،،
توی سینه یه پرنده هس ،میخواد رها بشه
میترسم یه روز رها شه
بره بی وفا بشه
توگوشش هر چه میخونم شاید اروم بگیره
انگاری میخوا دبره با یکی اشنا بشه
یه روزی مرغی امد به بام دل سر زد ورفت
دلمن تو سینه لرزید نکنه فنا بشه
مرغ دل اروم نداره تو قفس
دوست داره پر بکشه با جفتی هم صدابشه
حالا دل عاشق شده عاشق گناهی نداره
الهی پشت وپناهت ای دلم باشه
حالتو خوب می ونم یه عمره شیدا شده ام
خدا اون روز نیاره یاری ز یار جدا باشه
راز عشقتو نگو به موج اب ای دل من
می بره به هر طرف راز تو بر ملا میشه
می بره به هر…
می بره به هر…