دوبیتی ها

مرا همدم دوتا تار رباب است
شبابم رفت وعمر من براب است
شنو سوز ونوای ساز شیدا
که تنها مرهمش جام شراب است

همه گویند که این شیدا روانی است
همین امروز وفردا اسمانی است
بده جام عقیقت تا بنوشم
خودم دونم که اکسیر جوانی است

شدم پیر ،وازاین دل خسته هستم
دراین فکر وخیال پیوسته هستم

طناب دار شیدا نگاه کن
به تار ذلف یاری بسته هستم

خم ذلفت اسیرم کرده ورام
چه سازم بادلم افتاده در دام

همه گویند که شیدا گشته بیمار
شده داروی دردم درده جام

جمالت می دهد اخر به بادم
برد دین ودلم کافر زیادم

از این ترسم دل شیدا بمی رد
ندانم کی رسی داور به دادم

دلم ای کاش توهم دیوانه بودی
ز ،هر خوب وبدی بیگانه بودی

نمیخوردی غم خویش وغم یار
چو شیدا با جنون هم خانه بودی

خداوندا چه سازم بادل زار
به ترسا دختری گشته گرفتار

شده دنیای شیدا تنگ و تاریک
چوزندانی اسیر چهار دیوار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *