شعر سپید

💦

آمدنت
چند نفردرد
گرده می‌خواهد و چشم
تا بنشیند و
چرتکه بندازد
زانوانِ راکدی

مژه‌ها، جارو شود
گام‌ها، رد بشمارد
لب‌ها و گوش‌ها، زمین را
به نجوای سم ِ رقصانِ آمدنی
بسایاند.

به نخ کدام استخاره
ردیف می‌شود مهره‌ی آمدنت،
که از تکرار
رشته شد!

می‌دانم
خوب می‌دانم
ابرِ عقیم
در چرخه‌ی تسلسلِ معیوب،
گرفتارِ بی برگشتی‌ست!

گوش ِ دلخوشانه‌یِ من اما
بدهکار هیچ نیست
و مدام
سوت می‌کشد رسیدنت را…

حسین محمدیان

۱۴۰۱/۰۳/۲۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *