علی معصومی

بهانه بودن

<span;>بهانه بودن <span;>در استوای دلم جز غم تو پیدا نیست <span;>ولی چه چاره کنم با گلی که با ما نیست <span;>میان سینه ی ما غیر تو نمی گنجد <span;>اگرچه در دل سنگت برای ما جا نیست <span;>به نور ماه چکادت قسم که پنجره ام <span;> بجز طلوع پگاهت به مشرقی وا نیست <span;>به ناله های…

ادامه مطلب

تو آمدی که…

تو آمدی که دلم عاشق جهان باشد نگاه ماه قشنگت در آسمان باشد تو آمدی که در این روزگار بد عهدی وفا و مهر و محبت به ارمغان باشد تو آمدی که مسیر نگاه چشمانت ترانه ساز غزل های این و آن باشد برای واژه بودن میان خوبی ها خوشا بحال همانیکه بی نشان باشد…

ادامه مطلب

بهمن چه ماه عجیبی است

بهمن چه ماه عجیبی است از یکهزارو سیصد و چهل، هفت سال هم گذشت “دهنو” بهشت نخستین نگاه من در” بلهرات ” پر ز نسیم اش بهار بود تا انتهای دشت “میانجلگه”ی وسیع جایی که “کدکن” عطار نام داشت شهری قشنگ و پر از آب و آینه… از یکطرف به تربت و ترشیز و سبزوار…

ادامه مطلب