نظم جهانی
ز خون نوع بشر سفره ها چه رنگین است دریغ و درد اگر روزگار ما این است به هر کجا که نظر می کنم زمستان است بهار هم که رسد کو، کجا به آیین است؟ گناه این همه کودک چه بود، آن ها را، به جای دامن مادر به سنگ، بالین است بریدن سر مردم…
ز خون نوع بشر سفره ها چه رنگین است دریغ و درد اگر روزگار ما این است به هر کجا که نظر می کنم زمستان است بهار هم که رسد کو، کجا به آیین است؟ گناه این همه کودک چه بود، آن ها را، به جای دامن مادر به سنگ، بالین است بریدن سر مردم…