روزها بارانی چشمانِ بارانی و هزار قهرمان در شمع های مزارتو قهرمانان در افق های بنفش در آوازِ مرغابیهای دشت طلای چشمانِ مادر اندر افق های بنفش و هزار هیاهو در شهر هنوز مادران میگریند در خفاکه ماهتاب بخواب رفت در ارغوانِ دشت

ادامه مطلب