
سروده ی بی واهمه
مثل یک لیمو خشکیدن مثل یک شمع آب شدن مثل یک درخت سیب فروافتادن در شان ما نیست ما نه لیموییم ، نه شمع ، نه درخت سیب ما مردمیم! بگذارید مثل این همه آدمِ روی زمین بی واهمه از فردا زندگی کنیم ماهشهر ع-بهار
مثل یک لیمو خشکیدن مثل یک شمع آب شدن مثل یک درخت سیب فروافتادن در شان ما نیست ما نه لیموییم ، نه شمع ، نه درخت سیب ما مردمیم! بگذارید مثل این همه آدمِ روی زمین بی واهمه از فردا زندگی کنیم ماهشهر ع-بهار
جهان کرمانی و من جهان کرمانی ومن جهان کرمانی تخلص شاعره مرحومه خانم فاطمه جهانگرد است .و من کسی نیستم جز محمد رضا درانی نژاد. خانم جهانگردی که حالا مردم خوب کرمان برایش یادواره میگذارند و از بهترین های ادبیات فارسی دعوت میکنند تا در آن مراسمها سخنرانی کنند.جان جهانی که یک خانه فرهنگ با…
در استغاثه ی مهتاب در استغاثه ی خورشید ستارگانِ جنوبی گریه می کردند بر سفره ای که بسته شد و توت ها جوان بودند و عطر رازقی در موهایم هزار شاخه رز سفید خواهیم چید از سرزمین مان قرمزترین قلبِ جهانم مرزهای بیمقدار شما سیم خاردار شد در باغِ عطرها مرا نقاشی کن پشت سیم…
دیدم آن پری رو را در لباس یلدایی مثل گل شده زیبا در لباس یلدایی در لطافت و خوبی شهره ی خواص شهر ماه در رخش پیدا درلباس یلدایی بر دل من آتش زد با نگاه معصومش با دوچشم چون دریا در لباس یلدایی در کفش اناری بود چشم او خماری بود گیسوان او شیدا…
گیاهی کوچکم بر بستر سنگ نگین سبز ِ روی ِ تاج ِ خوشرنگ شبی گفتم به انسانی ریاکار مَزن بوسه به تیغ ِ تیز ِ نیرنگ
منتظر اشعار و مطالب ادبی شما هستیم قوانین ارسال مطلب سیاسی ممنوع توهین به ادیان و پیروان آنها ممنوع توهین به اقوام ممنوع
پرنده ها نمی دونن مرز پریدن تا کجاس از آسمون به این گپی سهم کبوترا کجاس اول ماجرای ما عالم و آدم می دونن اما کسی نمی دونه آخر ماجرا کجاس ……………………………………………………………….. یه شاعر کولی منش از مرز ما و من گذشت سوار قایق قلم از برکه سخن گذشت وقتی که پر کشید ورفت …