نوشته ای از یارمحمد اسدپور در مورد شعر موج ناب(شعرناب)
نوشته:یارمحمد اسدپور
بشر برای ادامه حیات خویش نیاز به « هنر» دارد . مع الوصف شاعر« موج ناب» حس زیبایی را مانند آفتاب بالای سرشهرش می فهمد وبه خالق آن احترام می گذارد .
شاعران موج ناب ، روزهای زندگی خود را تجسم دستی در غیب می دانند که آن را در برگرفته است وبه واسطه این که درماوراء الطبیعه سیر می کنند از نوعی زندگانی پرهیزکارانه لذت می برند وهرگز شعر را به مسائل مادی نمی آرایند ونیز آن را به قضاوت منتقدین فرا نمی خوانند بلکه منتقدین را به پذیرش آن سزاوارتر می دانند وچون سنخیت شعر را غنایی می دانند در تمام ترکیبات شعری جوهره هستی زیبا را بخوبی جلوه گر می کنند . واگر راست باشد که همیشه خیال برفرس تیزرو زیبایی در شتاب است ، عقل مهار مطمئن است . وهمیشه عنصر زیبایی در همه زمانها ومکانها مستتر ومشترک است .
شعر شاعران « موج ناب » دارای صبغه فلسفی است که به یاری شعر راه رستگاری خود را در زمین خاکی هموار می کند .
اما برای نسل جوانتر ( نسل سوم وچهارم ) جاذبیت جدید وبکری شکل یافته که گاه خصوصیاتی درونی متأثر از جهان توسعه وصنعتی متغیر می شود اگر چه تأثیر سزاواری می گیرد اما همیشه بطور کامل ارضا نمی گردد وهمواره بدنبال پاسخ های جدیدی می باشد ، واندیشه های تازه ای را یدک می کشد به ناچار برای بیان شگفتی های جهان بیکران آدم وآهن وسیله ای بهتر از شعر نمی یابد واین گویش جز به کمک ذهن خیال انگیزش در مراجعه با اندیشه های نو میسر نمی گردد . شاید بتوان گفت به نوعی « سمبولیسم » شرقی گرایش می یابند که با اندیشه های فراجهانی مادی فرهنگ غرب را مختلف می کند ، « شعر ناب » مرورلحظه های شاهانه سنجیده بشری است وحس زیبایی باید حس سپاسگونه بشری باشد ، حس دلپذیر کلام ِ مخیّل آدمی در زندگی است .
واین شعرمحصول بکارگیری ذهن ِ خیال انگیز بشر است که در برابرزیبایی های دهانی ستایشگونه دارد وبا تصاویر ذهنی اش در ساختار گویش ها به زیبایی ها به زبانی صیقل یافته می رسد .
آنچه وجه مشترک شعر شاعران « موج ناب » است ،گرایش مفرط آنان به «فرم» است که بارزترین معرف شاعران است که در کمال ایجاز واستعاره های دلنوازبه تصویرسازی می پردازد که خواننده ضمن آگاهی بر« محض » بودن شعر ، می تواند تعابیر اجتماعی سیاسی از اینگونه اشعار « فرمالیسم » بگیرد و در اینگونه آسمان سروده های « سمبولیک » پنهان ترین دردهای جامعه وجود دارد واینگونه سرایش ها بستگی به رشد وشکوفایی وتعالی وتکامل شاعران این راه را دارد .
اخیرا ً نسل جوانتر که از پیدایش شعر موج ناب در ایران ، بوسیله نامه ، تلفن وبعضا ً حضوری سؤالاتی از من نموده اند ، مرا برآن داشت که بازهم دست به قلم برده ودر خصوص این سبک ادبی ، هر چند تکراری ، به علل پیدایش وتبیین نوعی گرایش شعری که در نیمه دوم دهه پنجاه شکل گرفت به بیان این سبک ادبی بپردازم واز نسل دوم وسوم بعد از« نیما یوشیج » که این مسوّدات تکرار گریده است ، پوزش می طلبم . ونیز متوجه نسل چهارم ، شاعران جوانتر که مشتاق پرداختن به موضوع فوق هستند ، معطوف می دارم ، چرا که در آن روزها که در معرفی شعر « موج ناب» قلمفرسائی می شد ، این عزیزان به دلیل سن اندکشان ، نتوانستند در جریان این سبک ادبی قرار گیرند ! ونیز علیرغم اینکه منتقدین شعر معاصر همچون :محمد حقوقی ،علی بابا چاهی ، منوچهر آتشی ، شمس لنگرودی ، دکترفرامرز سلیمانی ودیگران در جراید وکتب خویش هر کدام به سهم برداشت ِ خودشان از این گویش شعری قلم زده اند ، اما این انگاره برای من پیش آمد که حضرت آقایان ، در معرفی وتبیین شعر « موج ناب » اغلب آنطورکه من حس می کنم وباور دارم ، در نقادی شان با وجود زحمات بی شائبه شان ، در معرفی این سبک ادبی هر کدام به نوعی اگر نگویم اشتباه! اما اندکی بی ارتباط با اصل واقع گردیده اند ! واز آنجا که من خود نیز در پیدایش اینگونه سرایش شعری دخیل ودرگیر بوده ام ودر بنیانگذاری آن نقش داشته ام ، سزاوارتر دانستم که خود نیز برای این نسل جوان چند سطری ولو فهرست وار وهرچند تکراری به گفتگو بنشینم وامید است که بتوانم در پردازش به ان بی کم وکاست بپردازم .
درسال 1355-1356 بع دلیلی که پیش ازاین در دست نوشته ها ، مقالات ومصاحبه ها متذکر شده ام ، به واسطه نگرش عارفانه وهوشمندانه « هوشنگ چالنگی » شاعر معاصر به شعر وآشنایی من با ایشان در شهرستان مسجدسلیمان وبه دنبال بحث های شبانه د رخصوص شعر وجهان بینی شاعر به نتایجی رسیدم که زبان شعرم را که بشدت سیاسی واجتماعی عوض کنم ، چرا که « هوشنگ چالنگی » معتقد بود که شعر به عنوان یک ابهام « آسمانی » بشری است وهرگز نمی توانیم آن را « زمینی » تلقی کنیم و آن راحقیر گردانیم !چرا که شعر« کفش ، کلاه ونان وسیاست نیست ! شعر همانند موسیقی باید به خواننده اش لذت دهد واو را به سوی دنیای برتر وپرهیزکارانه ببرد . ما از گل نباید انتظار چهچهه داشته باشیم . کار سیاسی واجتماعی ازشعر جداست وجایگاه دیگری دارد .
به دنبال همین طرز تفکر ، اشعاری سرودم که با تمام شعرهای معاصر آن زمان تفاوت داشت مانند گلی بودند که از بُتون سردرآوردند ، به دنبال اینگونه سُرایش شعر با دستان شاعر همشهری ام ( مسجدسلیمان ) – که همگی در یک شهر کوچک سکونت داشتیم – موضوع را با آقایان : حمید کریمپور( آریا – آریا پور) – سید علی صالحی – سیروس رادمنش وهرمز علیپور گذاشتم وآنان هم بتدریج اعتقادات مرا پذیرفتند وزبان شعرشان را عوض کردند وهمگی ما به نوعی گرایش شعری مشترک رسیدیم یعنی زبان موج ناب فی المثل : بگذار / مهربانتر از یاد روم/ که اینجا کنار خاموشی من / هزار ناله غمگین / می روید / از گلو / «یارمحمد اسدپور» یا : بخواب / کودک /روی زبان سکته کرده ی این اژدها / هوشنگ چالنگی » یا : می پذیرم / که میان آتش بایستم / وعلف ببارن ازانگشتانم / « آریا – آریا پور» ویا : چون دو زنبقی / که بال به هم سایند / درخواب یک امیر/ ازدودمان خود / دورم کن / « هرمز علیپور» یا : از یال ها / اگرم گیسوئی در آتش است / برانحنای قاف / تنها منم / که صیحه سیمرغ را سروده ام / « سید علی صالحی » . یا : می دمد باد / در برنجینه هایش و/ بخت / همچون اسبی خیره بریال هاش/ « سیروس رادمنش » .
از آنجا که این نوع گویش شعری در کمال زیبائی وایجاز در کلام بود در بسیاری جهات دارای خصوصیات خاص مشترک بوده وخواننده گاه احساس می کرد تمام این شعرها را یک نفر سروده است ! که این شیوه ایرادها را در آغاز وبعد از آن بوجود اورد . همگی در « مسجد سلیمان » بودیم ، بطوری که بنا به اعتراف منوچهر آتشی نبض شعر معاصر در« مسجدسلیمان» می طپید !
دردهۀ پنجاه تا 57 این سبک به رُشد فزاینده ای رسیده بود . وویژه نامه های پی در پی در مجله « تماشا » چاپ گریده بود ،- منوچهر آتشی مسئول صفحات شعر « تماشا » از اینگونه سُرایش ها استقبال نمود وعنوان ِ « شعر ناب » بر آن گذاشت وبرای هر کدام ما یک ویژه نامه گاه چند ویژه نامه اختصاص داد ومجله « تماشا جولانگاه شعرای » « موج ناب » گرید . کم کم دامنۀ « شعر ناب » از مسجدسلیمان به تهران وسایر شهرستانها کشانده شد واز سال 1356 دامنۀ فعالیت « ناب سرایان » اوج گرفت وهرروز وسیع تر گردید . تا این که سرانجام با انقلاب اسلامی که مردم ومطبوعات سرگرم کارهای انقلاب بودند ، این سبک ادبی علی الظاهر متوقف ماند . به طور کلی شاعران « موج ناب » 5 نفر بودند وساکن در « مشجدسلیمان » بدیهی بود که این « اجماع شعری» به اصالت ویژه ای شکل گرفت چه از لحاظ زبان شعری وچه از لحاظ تکنیک وقالب شعر وواژه های مشترکی همچون : صبح / علف / سپیده / دریا / مرگ / درخت / خنکا / گیسو/ یال / … در اشعار همگی ما موج میزند خلاصه نوعی پیوند پدیده های طبیعی با مقوله عناصر زندگی ماشینی وصنعتی زبان وخلاصه « شعر ناب » پرداختن به طبعت بوده است که این نوع پردازش از دریچۀ ویژه وجادویی بوده است که تماشاگرش کاملا ً د رماورالطبیعه سیر می کند ومنظور از وصف زیبائی ها ( البته نه به صورت رمانتیک ) بیان حالات روحی خود شاعر وجهان پیرامونش بوده است ، شاعر ناب خود را ناگزیر به زندگی می داند آن هم از نوع زیبایش : برارتفاعی که مرابرده ای / گریزی / جز پرواز نخواهم داشت / « یارمحمد اسدپور» .
اما در کنار این زندگی زیبا فاجعه دیگری به نام مرگ وجود دارد ! که آن هم از نوع زیبائی هایش طلب می کند . لطفا ً بخوانید : آه … اکنون / پلک در اطمینان تو می بندم / ای آرامجای گور / یارمحمد اسدپور» یا پس بیاب / خوابی که سپیده را بیاد آورد / ومهربانترم بفرسای / که بازتاب نگاهش / مرگ را حقیر می کند/ « آریا – آریا پور » یا با دلی سرشار / که دشت را زیبا به مرگ می کند / در وزش های لال / سیروس رادمنش » .
شاعر « شعر ناب » نه تنها از گفتن شعر اجتماعی بیزار است بلکه در بند بند اشعارش از تلخ ترین روزهای عمرش سخن می گوید . بی آنکه این تلخی را به ریشه ای ویا علتی پیوند دهد ! چشم های شاعران « موج ناب » همچون یک دوربین فیلمبرداری است که در کوچه وبازار می رود وفقط از صحنه های زیبا فبلمبرداری می کند . شاعران « موج ناب » بسیاری از مضامین توده گیر را قربانی می کند تا به کلام ناب تقرب جوید ، دیگر این که از ( آه ، ناله …) در شعر می پرهیزد وبرای این احساسات خود را به کلام درآورد آن ها را صیقل می دهد وبیان می کند تا کلامش را مستقیم با احساس های ناب بشری پیوند زند . این شاعران به انزوایی ملتهب عقیده مندند ونیز انزوایی که رنج ها را برمی انگیزاند ، انزوایی که جادویی است ودلالت برشیوۀ زندگی ونگرشش به سرنوشت قدرت های مافوق بشری است وبا نگاهی خداگونه از پشت پنجره های تنهائی اش به خیابان شلوغ ئپر هیاهو می نگرد ، اما فقط به ماظر دلخواهش نگاه می کند . این شاعران اگر به درد می اندیشند آن را دردهای باشکوه وآبی می داند ورنج های بشری را تحفه ای از سوی پروردگار می داند گاه رنج ها را چنان زخمی می داند برتن خویش که با خاراندن آن زخم لذت می برد! اما نه ان چنان که خود آزاری . به تعبیری رنج های بشری را لذت بخش می بیند وحتی آن را طلب می کند ! شاید بشود گفت که شاعران ناب همچون هنر برای هنر ، شعر را برای شعر می خوانند چرا که هر شعری را برای افزودن کمالات ودرجات بشری می خواهند وآن شعر باید دارای ویژگیهای محض زیباشناسانه وخداگونه باشد . این شاعران به شدت به دنیای فردیت اعتقاد دارند وپذیرفته اند که آرامش د رجمع وجمعیت ها بدست نمی آید از جمع وجمعیت ها می گریزند ومنزوی می شوند که داستان انزوای این شاعران خود مقولۀ دیگری است که در این مقال نمی گنجد ! شاعران شعر ناب بیشترین علاقه خود را به فرم شعر نشان می دهند تا محتوی آن زیرا که نگریستن به کلمات شکل اهمیت بیشتری دارد بطور مثال : پشت صدایم / بارش سبزینه بود و/ گمان ساده ی باران / « آریا آریاپور» .
در سال 1368 دو مجموعه شعر با نام « شعر به دقیقه اکنون » به کوشش فیروزه میرزائی ودکتر احمد محیط چاپ گردید که در برگیرندۀ گروهی از شاعران « شعر ناب » بوده است ونیز افرادی که بعد ها به این گروه پیوستند چاپ گردید . به هر تقدیر شناسنامه « شعر ناب » می رود تا پای به سن بگذارد وبسیاری از منتقدان همچون آقای محمد حقوقی ، علی بابا چاهی ، شمس لنگرودی د رکتاب تاریخ تحلیلی شعر امروز ایران جلد چهارم ، « شعر نو ازآغاز تا امروز » ، شعر ناب را دست نوشته های منوچهر آتشی ، کتاب شعر شهادت است اثر دکتر فرامرز سلیمانی وسایرین … مورد بحث وبررسی قرار داده اند . ونیز در سراسرمیهن ما بسیارند شاعرانی که خود را منسوب به این سبک ادبی می دانند ونیز ادامه دهندگان آن گویش این گونه شعر مشغول .