چشم وا می کنی وشهربه هم می ریزد شر بنا می کنی وشهربه هم می ریزد واعظ شهرکه می گفت:کس
بیشتر بخوانیدنویسنده: سیدعلمدار ابوطالبی نژاد
میخواست
می خواست دلم که قایقی بردارد از سفره ی عشق قاتقی بردارد تا آنکه کند هدیه به گیسوی شما از
بیشتر بخوانیدنرگسی ها
دل مُو سوته وُ دل سوته ام مُو زبس که دیده به در دوته ام مُو گل نرگس ،دمی که
بیشتر بخوانیدبهار
بهار آمده درباغ با پرستو ها ودشت سبز شده زیر پای آهوها ببین چگونه درختان بیدبسپارند به دست بادسحرساحرانه گیسوها
بیشتر بخوانید